پارمیسپارمیس، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 10 روز سن داره
سقف خونه ی ماسقف خونه ی ما، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
مهرسامهرسا، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

دختر دانا و پرمهر مامان

گرمی گونه های تو به گرمای عشق

این روزا فضای امن من روز تولد توئه عزیزم آرامش اون چندروز توی بیمارستان، خنده های از ته دل من و بابا تو راه پله های بیمارستان . اون شب که تنها تو بخش بستری بودم ،و فضای زیبای اون طرف پنجره کوهستان درخت درخت و درخت... لحظه تولدت وقتی که هنوز رو تخت جراحی بودم دستام بسته بود تو رو به درخواست خودم آوردن که ببینمت وقتی پرستار نی نی کوچولومو نشونم داد وگونه های گرمتو با صورتم احساس کردم‌..‌‌. این روزا چشمامو میبندم وگونه ات رو به صورتم میچسبونم و میرم به یه دنیای پر از آرامش... (زمان تولد پارمیس منو از چه لذتی محروم کردن که نذاشتن لحظه تولدش بغلش کنم و لمسش کنم ...) پارمیس میاد تو ذهنم با موهای خرگوشی و کش نارنجی راه راه و پال...
5 ارديبهشت 1397

دخترای شیرین من‌..

سلام مهرسا جان مدتیه میتونی دوتا دستت رو جفت کنی و دوتارو باهم به سمت دهنت میبری چندروزه زورمیزنی سرت رو بالا بیاری منو میشناسی و موقعی که گریه میکنی با نگاهت منو دنبال میکنی همچنان عاشق حمومی تو حموم جیک نمیزنی.‌‌.. آجی پارمیس عاشقته و با هرکی که به خواد اذیتت کنه با تمام قوا میایسته.‌‌عجب خواهری داری هیچکس جرات نخواهد داشت نگاه چپ بهت بکنه پارمیس بهت میگه الهی فدات بشم من میگم نگو مامان میپرسه مگه معنیش چیه من حواب میدم یعنی هرچی اتفاق بد که قراره برای آجی بیفته برای تو اتفاق بیفته و در ادامه پارمیس با شدت بیشتری میگه فدددددات بشم...
1 ارديبهشت 1397
1